با عرض معذرت، الان وخت ندارم .. کلی کار ریخته رو سرم .. بعدن ها اگه وخت کردم قول می دم به خاطرتون ناراحت بشم.


با تشکر از صبوری شوما عوامل غم ُ غصه آور !!



والاااا


 و چه بهتر، که زین پس


 به جلسه ی دفاع، گفته شود:


 "جلسه ی نزاع" !

 خسته م از این همه درگیری ذهنی


 از این همه کلنجار رفتن با خودم


 کاش دلم "هیچی" می خواست!


پ.ن:حس ُ حالمون، هر شرایط و وضعیتی که توش به سر می بریم، تنها و تنها باعث ُ بانیش خودمونیم و نه کس دیگه ای!

خیلی هم خوب!

امروز شد جزو یکی از روزای عالی ُ تکرار نشدنی زندگیم! من ُعاطی ُ بیست کیلو بادمجونی که، برای جشنواره ی غذای "انجمن خیریه ندای هستی" در تلاش بودیم برای دُرس کردن یه دیگ کشک بادمجون!! :دی همه با هم :دی


دست درد هم گرفتیم،تاول هم زدیم که فدای سرمان! فردا هم ان شا الله به زور زدنمــآن ادامه می دهیم، باشد که لذت دنیا و آخرت را با هم ببریم.


فردا قراره همه ی غذاهای جشنواره رُ امتحان کنم و از همین جا به خودم قول میدم که حالم خراب نشه :دی


یه مشت عکسای خل چلی هم با بادمجونا گرفتیم :دی


پ.ن:خدایـــــم! مرسی که خوشبختی واسم محال نیست :* 

 این روزا دارم به این نتیجه می رسم که اصلا بلد نیستم دُرُس فک کنم !!


 کلافه و درگیرم کلن با این مسئله این روزا ... 


 کسی هم نیس یاری کند ما را !