هـِـی لعنتـــــی!میخواهم توصیف ات کنم. خیاط نبودی.اما خوب وصله های جور واجور به من زدی! آشپز نبودی.اما چه آش چـربی برایم پختی! کفاش نبودی.. اما چه به اندازه ، کفش رفتن ام را دوختی! و مـن. دیــــوانه نبودم!! اما چه دیوانه وار دوست ات میدارم
پ.ن:نمی دونم نویسنده ش کیه !
هجویه بود یا عاشقانه ای افسار گسیخته؟!
گزینه ی سه
نمی دونم والا باید از نویسنده ش این سوال ُ بپرسی